[صفت]

ernüchtert

/ɛɐ̯ˈnʏçtɐt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: ernüchterter] [حالت عالی: ernüchtertsten]

1 مأیوس ناامید

مترادف و متضاد enttäuscht
  • 1.Ich war ernüchtert von meinem schlechten Testergebnis.
    1. من از نتیجه بد آزمونم مأیوس بودم.
  • 2.Nach der Niederlage waren Sie sehr ernüchtert.
    2. آن‌ها بعد از شکست خیلی ناامید بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان