[اسم]

die Faszination

/fast͡sinaˈt͡si̯oːn/
قابل شمارش مونث
[جمع: Faszinationen] [ملکی: Faszination]

1 افسون جذبه

  • 1.Es übt große Faszination auf mich aus.
    1. او جذبه زیادی بر من اعمال می‌کند.
  • 2.Viele prominente Texte spiegelten diese Faszination wider.
    2. متن‌های مشهور زیادی این افسون را بازنمایی کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان