[اسم]

die Faust

/faʊ̯st/
قابل شمارش مونث
[جمع: Fäuste] [ملکی: Faust]

1 مشت

  • 1.Boxer kämpfen mit ihren Fäusten.
    1. مشت‌زن‌ها با مشت‌های خود مبارزه می‌کنند.
  • 2.Sie schlug mit der Faust auf den Tisch.
    2. او با مشت بر روی میز کوبید.
etwas auf eigene faust unternehmen
چیزی/کاری را به تنهایی/بدون کمک دیگری انجام دادن
  • Sie hat die Reise auf eigene Faust unternommen.
    او به تنهایی سفر کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان