[اسم]

die Feder

/ˈfeːdɐ/
قابل شمارش مونث
[جمع: federn] [ملکی: feder]

1 پر

  • 1.ein Kissen mit Federn füllen
    1. بالشی را با پرها پر کردن

2 فنر

  • 1.Die Federn in einer Armbanduhr sind winzig.
    1. فنرها در یک ساعت مچی بسیار کوچک هستند.
  • 2.Durch eine Feder wird die Tür automatisch zugezogen.
    2. در به وسیله یک فنر اتوماتیک بسته می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان