[اسم]

der Finger

/ˈfɪŋɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Finger] [ملکی: Fingers]

1 انگشت انگشت دست

  • 1.Alessandro hat sich in den Finger geschnitten.
    1. "الساندرو" انگشتش را برید.
  • 2.Sie trägt an jedem Finger einen Ring.
    2. او بر روی هر انگشتش یک حلقه کرده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان