[صفت]

flüssig

/ˈflʏsɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: flüssiger] [حالت عالی: flüssigsten]

1 مایع روان، سیال

  • 1.Das Öl sollte warm und sehr flüssig sein.
    1. روغن باید گرم و خیلی روان باشد.
  • 2.Wasser ist bei Zimmertemperatur flüssig.
    2. آب در دمای اتاق مایع است.

2 سلیس روان

مترادف و متضاد fließend holperig
  • 1.Er spricht ein flüssiges Englisch.
    1. او سلیس انگلیسی صحبت می‌کند.
  • 2.Für den Job werden flüssige Sprachkenntnisse benötigt.
    2. برای این شغل دانش زبانی (در سطح) روان نیاز است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان