[اسم]

die Freude

/ˈfʀɔɪ̯də/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Freude]

1 خوشحالی لذت، خرسندی، شادی

مترادف و متضاد Entzückung Glück Vergnügen
jemandem eine Freude bereiten
کسی را خوشحال کردن
  • Spielzeug bereitet den Kindern Freude.
    اسباب‌بازی بچه‌ها را خوشحال می‌کند.
jemandem Freude machen
کسی را خوشحال کردن [موجب خوشحالی کسی شدن]
  • 1. Diese Arbeit macht mir viel Freude.
    1. این کار من را خوشحال می‌کند.
  • 2. Mit deinem Geschenk hast du ihm eine große Freude gemacht.
    2. تو با هدیه‌ات او را بسیار خوشحال کردی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان