Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . روغنپزی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
frittieren
/fʀɪˈtiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: frittierte]
[گذشته: frittierte]
[گذشته کامل: frittiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
روغنپزی کردن
1.Die Kartoffelchips werden frittiert.
1. چیپسهای سیب زمینی روغن پزی شدند.
توضیحاتی در رابطه با این فعل
روغنپزی کردن یکی از روشهای پختوپز است. در این روش موادغذایی در روغن داغ و فراوان، با درجهٔ حرارت بیش از ۱۰۰ درجه پخته میشوند. تفاوتی که این روش با آبپز کردن دارد، این است که نقطه جوش روغن بیش از ۱۰۰ درجه است و مواد به سرعت پخته میشوند.
تصاویر
کلمات نزدیک
fritieren
frisur
fristlos
frist
frisieren
fritz
frivol
froh
frohe ostern!
frohe weihnachten
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان