Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . بدجنسی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
gemein
/ɡəˈmaɪ̯n/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: gemeiner]
[حالت عالی: gemeinsten]
1
بدجنسی
بدذاتی، پست
مترادف و متضاد
niederträchtig
1.Der Junge ist nicht mehr gemein zu seiner Schwester.
1. پسر دیگر نسبت به خواهرش بدجنس نیست.
2.Warum hast du sie nicht mitkommen lassen? - Das ist gemein von dir!
2. چرا اجازه ندادی که او هم بیاید؟ - این بدذاتی توست!
تصاویر
کلمات نزدیک
gemahl
gemacht
gelöst
geläufig
geländer
gemeinde
gemeinderat
gemeinderatswahl
gemeindesaal
gemeingefährlich
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان