Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . چشایی
2 . طعم
3 . سلیقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Geschmack
/ɡəˈʃmak/
غیرقابل شمارش
مذکر
[ملکی: Geschmack(e)s]
1
چشایی
حس چشایی، قابلیت تشخیص مزه
مترادف و متضاد
Geschmacksempfindung
Geschmackssinn
1.Der Geschmack jedes einzelnen Menschen ist verschieden.
1. چشایی هر فرد متفاوت است.
2.Er hat wegen seines Schnupfens keinen Geschmack.
2. او بهدلیل سرماخوردگیاش حس چشایی ندارد.
2
طعم
مزه
مترادف و متضاد
Aroma
Würze
1.Das Fleisch hat einen schlechten Geschmack.
1. این گوشت طعم بدی دارد.
2.Ich möchte bitte Kaugummi mit Erdbeergeschmack.
2. من آدامس با طعم توتفرنگی میخواهم.
3
سلیقه
علاقه
مترادف و متضاد
Gefallen
Neigung
1.Das ist nicht mein Geschmack.
1. این سلیقه من نیست.
2.Er hat keinen guten Geschmack.
2. او سلیقه خوبی ندارد.
denselben Geschmack haben
سلیقه مشترک داشتن
Wir haben denselben Geschmack.
ما سلیقه مشترک داریم.
تصاویر
کلمات نزدیک
geschlungen
geschlossenheit
geschlossen
geschliffen
geschlichen
geschmacklos
geschmacklosigkeit
geschmackvoll
geschmatze
geschmeide
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان