[اسم]

der Geschmack

/ɡəˈʃmak/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Geschmack(e)s]

1 چشایی حس چشایی، قابلیت تشخیص مزه

مترادف و متضاد Geschmacksempfindung Geschmackssinn
  • 1.Der Geschmack jedes einzelnen Menschen ist verschieden.
    1. چشایی هر فرد متفاوت است.
  • 2.Er hat wegen seines Schnupfens keinen Geschmack.
    2. او به‌دلیل سرماخوردگی‌اش حس چشایی ندارد.

2 طعم مزه

مترادف و متضاد Aroma Würze
  • 1.Das Fleisch hat einen schlechten Geschmack.
    1. این گوشت طعم بدی دارد.
  • 2.Ich möchte bitte Kaugummi mit Erdbeergeschmack.
    2. من آدامس با طعم توت‌فرنگی می‌خواهم.

3 سلیقه علاقه

مترادف و متضاد Gefallen Neigung
  • 1.Das ist nicht mein Geschmack.
    1. این سلیقه من نیست.
  • 2.Er hat keinen guten Geschmack.
    2. او سلیقه خوبی ندارد.
denselben Geschmack haben
سلیقه مشترک داشتن
  • Wir haben denselben Geschmack.
    ما سلیقه مشترک داریم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان