Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . سرعت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Geschwindigkeit
/ɡəˈʃvɪndɪçkaɪ̯t/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Geschwindigkeiten]
[ملکی: Geschwindigkeit]
1
سرعت
شتاب
1.Das Auto fuhr mit zu hoher Geschwindigkeit.
1. این ماشین با سرعت بیش از زیادی رانندگی میکرد.
2.Der Unfall geschah wegen zu hoher Geschwindigkeit.
2. حادثه به علت سرعت بیش از حد اتفاق افتاد.
تصاویر
کلمات نزدیک
geschwind
geschwiegen
geschweige
geschwader
geschunden
geschwindigkeitsbegrenzung
geschwindigkeitsbeschränkung
geschwister
geschwollen
geschwommen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان