[اسم]

der Gewinn

/ɡəˈvɪn/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Gewinne] [ملکی: Gewinn(e)s]

1 جایزه

  • 1.Ich habe bei einem Ratespiel mitgemacht. Der Hauptgewinn ist ein Auto.
    1. من در یک مسابقه حدس زدن شرکت کردم. جایزه اصلی یک ماشین است.

2 سود نفع

مترادف و متضاد profit
  • 1.In diesem Jahr wird das Unternehmen noch keinen Gewinn erzielen.
    1. شرکت در طول امسال به سودی نخواهد رسید.
  • 2.Sie hat bei dem Verkauf ihres Hotels einen guten Gewinn gemacht.
    2. او با فروش هتلش، سود خوبی به دست آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان