[اسم]

die Glatze

/ˈɡlaʦə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Glatzen] [ملکی: Glatze]

1 کچلی طاسی

  • 1.eine Glatze bekommen
    1. کچلی گرفتن
  • 2.Seit ich ihn kenne, hat unser Pfarrer eine Glatze.
    2. از وقتی‌که او را می‌شناسم، کشیش ما کچلی داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان