[اسم]

das Griechisch

/ˈɡʀiːçɪʃ/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Griechischen]

1 زبان یونانی

  • 1.Er spricht nur Griechisch, also brauchen wir einen Dolmetscher.
    1. او فقط یونانی صحبت می‌کند پس به یک مترجم احتیاج داریم.
[صفت]

griechisch

/ˈɡʀiːçɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: griechischer] [حالت عالی: griechischsten]

2 یونانی وابسته به یونان

  • 1.Der griechische Außenminister ist heute in Berlin.
    1. وزیر خارجه یونان امروز در برلین است.
  • 2.Er brachte seine griechische Ehefrau mit.
    2. او همسر یونانی‌اش را با خود آورد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان