[اسم]

das Heu

/hɔɪ̯/
غیرقابل شمارش خنثی
[ملکی: Heu(e)s]

1 علف خشک یونجه خشک

  • 1.Der Bauer füllte seine Scheune mit Heu.
    1. کشاورز کاهدانش را با علف خشک پر می‌کند.
  • 2.Ich kaufte eine Menge Heu als Futter für meine Pferde.
    2. من یونجه فراوانی را به‌عنوان غذای اسبم خریدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان