Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . امتحانکردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
hineinschnuppern
/hɪˈnaɪ̯nˈʃnʊpɐn/
فعل گذرا
[گذشته: schnupperte hinein]
[گذشته: schnupperte hinein]
[گذشته کامل: hineingeschnuppert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
امتحانکردن
آزمودن
1.Alt und Jung können sich erproben, können in die Medienwelt hineinschnuppern.
1. بزرگ و کوچک میتوانند آزمایش کنند، میتوانند دنیای رسانه را بیازمایند.
2.Du kannst in den Prozess hineinschnuppern.
2. تو میتوانی فرآیند را امتحان کنی.
تصاویر
کلمات نزدیک
hineinschlingen
hitze
hitliste
hit
historisch
hineinstellen
hineinversetzen
hm
hno-arzt
hobby
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان