[قید]

hinein

/hɪˈnaɪ̯n/
غیرقابل مقایسه

1 (به سمت) داخل (به سمت) درون

مترادف و متضاد hinaus
  • 1.Wir gingen ins Restaurant hinein.
    1. ما به داخل رستوران رفتیم.
  • 2.Wir hörten Schreie und rannten hinein.
    2. ما فریادهایی شنیدم و به داخل دویدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان