[عبارت]

hinter dem Mond leben

/hɪntɐ deːm moːnt leːbən/

1 متوجه (اصل مطلب) نبودن

  • 1.Du lebst wohl hinter dem Mond!
    1. تو متوجه (اصل مطلب) نیستی! [از مرحله پرتی!]
  • 2.Man muss schon hinter dem Mond leben, um nicht zu wissen, dass wir in Deutschland eine Bundeskanzlerin haben.
    2. باید خیلی از مرحله پرت باشی تا ندانی که ما در آلمان صدراعظم داریم.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "زیر ماه بودن" است و می‌توان آن را با عبارت فارسی "توی باغ نبودن" برابر دانست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان