[عبارت]

ins Spiel kommen

/ɪns ʃpiːl ˈkɔmən/

1 موثر واقع شدن اثر کردن

مترادف و متضاد wirksam werden
  • 1.Ich hoffe sehr, dass Transparenz und Demokratie ins Spiel kommen.
    1. من خیلی امیدوارم که صراحت و دموکراسی موثر واقع شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان