Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . نهاد
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Institution
/ɪnstituˈʦi̯oːn/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Institutionen]
[ملکی: Institution]
1
نهاد
سازمان، موسسه
1.Er arbeitet bei einer kirchlichen Institution.
1. او در یک نهاد کلیسایی کار میکند.
2.Schule und Polizei sind staatliche Institutionen.
2. مدرسه و پلیس، نهادهای دولتی هستند.
تصاویر
کلمات نزدیک
institut
instinktiv
instinkt
instanz
instandsetzung
institutionalisieren
institutsleiter
instruktion
instrument
instrumentalmusik
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان