Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . رسمی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
institutionalisieren
/ˌɪnstitut͡si̯onaliˈziːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: institutionalisierte]
[گذشته: institutionalisierte]
[گذشته کامل: institutionalisiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
رسمی کردن
1.Die beiden Staaten wollen ihre Zusammenarbeit institutionalisieren.
1. هر دو کشور میخواهند همکاری خود را رسمی کنند.
2.Sie institutionalisieren die Partnerschaft zwischen Universitäten und Zentren.
2. آنها همکاری بین دانشگاهها و مراکز را رسمی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
institution
institut
instinktiv
instinkt
instanz
institutsleiter
instruktion
instrument
instrumentalmusik
instrumentenmesse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان