[صفت]

interkulturell

/ˌɪntɐkʊltuˈʀɛl/
غیرقابل مقایسه

1 بینافرهنگی

  • 1.Der Schüleraustausch förderte die interkulturelle Kommunikation.
    1. تبادل دانش‌آموزان از ارتباطات بینافرهنگی حمایت می‌کند.
  • 2.Wir haben in der Sprachschule ein interkulturelles Fest gefeiert.
    2. ما در مدرسه زبان یک جشن بینافرهنگی گرفتیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان