Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . بینالمللی
2 . بهطور بینالمللی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
international
/ɪntɐnatsioˈnaːl/
غیرقابل مقایسه
1
بینالمللی
چندملیتی
1.Auf der internationalen Währungskonferenz wurde die Dollarkrise diskutiert.
1. در کنفرانس بینالمللی ارزی درمورد بحران دلار صحبت شد.
2.Die Teilnehmenden in unserem Kurs sind ganz international.
2. شرکتکنندگان در کلاس ما کاملاً چندملیتی هستند [از ملیتهای مختلف هستند].
3.Er hat einen Internationalen Führerschein.
3. او گواهینامه بینالمللی دارد.
4.Unser Deutschkurs ist international.
4. کلاس آلمانی ما بینالمللی است.
[قید]
international
/ɪntɐnatsioˈnaːl/
غیرقابل مقایسه
2
بهطور بینالمللی
1.Der Professor war international bekannt.
1. پرفسور بهطور بینالمللی مشهور بود.
2.Einige Methoden sind nicht international anerkannt.
2. برخی از روشها بهطور بینالمللی به رسمیت شناخته نشدهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
internat
intern
interkulturell
interkulturalität
interjektion
internationalismus
internationalität
internet
internet-flat
internetanschluss
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان