[صفت]

international

/ɪntɐnatsioˈnaːl/
غیرقابل مقایسه

1 بین‌المللی چندملیتی

  • 1.Auf der internationalen Währungskonferenz wurde die Dollarkrise diskutiert.
    1. در کنفرانس بین‌المللی ارزی درمورد بحران دلار صحبت شد.
  • 2.Die Teilnehmenden in unserem Kurs sind ganz international.
    2. شرکت‌کنندگان در کلاس ما کاملاً چندملیتی هستند [از ملیت‌های مختلف هستند].
  • 3.Er hat einen Internationalen Führerschein.
    3. او گواهی‌نامه بین‌المللی دارد.
  • 4.Unser Deutschkurs ist international.
    4. کلاس آلمانی ما بین‌المللی است.
[قید]

international

/ɪntɐnatsioˈnaːl/
غیرقابل مقایسه

2 به‌طور بین‌المللی

  • 1.Der Professor war international bekannt.
    1. پرفسور به‌طور بین‌المللی مشهور بود.
  • 2.Einige Methoden sind nicht international anerkannt.
    2. برخی از روش‌ها به‌طور بین‌المللی به رسمیت شناخته نشده‌اند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان