Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . درونگرا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
introvertiert
/ˌɪntʀovɛʁˈtiːɐ̯t/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: introvertierter]
[حالت عالی: introvertiertesten]
1
درونگرا
مترادف و متضاد
zugeknöpft
zurückhaltend
extrovertiert
1.Das Kind ist introvertiert und schüchtern.
1. این کودک درونگرا و خجالتی است.
2.Eine Schwester ist sehr introvertiert, die andere eher extrovertiert.
2. یک خواهر خیلی درونگرا و دیگری بسیار برونگرا است.
تصاویر
کلمات نزدیک
intrige
intravenös
intransitiv
intranet
intonation
intuition
intuitiv
invalide
invasion
inventar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان