[فعل]

investieren

/ɪnvɛsˈtiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: investierte] [گذشته: investierte] [گذشته کامل: investiert] [فعل کمکی: haben ]

1 سرمایه‌گذاری کردن

مترادف و متضاد anlegen
  • 1.Wir müssen trotz des knappen Budgets investieren.
    1. ما باید با وجود بودجه اندک، سرمایه‌گذاری کنیم.
etwas in etwas (Akk.) investieren
چیزی را در چیزی سرمایه‌گذاری کردن
  • Unsere Firma will in neue Technologien investieren.
    شرکت ما می‌خواهد در فناوری‌های جدید سرمایه‌گذاری کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان