[اسم]

die Investition

/ɪnvɛstiˈʦi̯oːn/
قابل شمارش مونث
[جمع: investitionen] [ملکی: investition]

1 سرمایه‌گذاری

مترادف و متضاد Anlage Investierung Placement
  • 1.Gold oder Silber zu kaufen ist normalerweise eine gute Investition.
    1. خرید طلا و نقره به‌طور معمول یک سرمایه‌گذاری خوب است.
  • 2.Leider war meine letzte Investition eine Pleite.
    2. متاسفانه، سرمایه‌گذاری آخر من یک ورشکستگی بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان