[اسم]

die Jugendliebe

/ˈjuːɡn̩tˌliːbə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Jugendlieben] [ملکی: Jugendliebe]

1 عشق جوانی

  • 1.Er hat nach vielen Jahren seine Jugendliebe wieder getroffen.
    1. او بعد از چندین سال دوباره عشق جوانی‌اش را ملاقات کرد.
  • 2.Sie war eine seiner Jugendlieben.
    2. او یکی از عشق‌های جوانی‌اش بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان