[اسم]

die Klausur

/klaʊ̯ˈzuːɐ̯/
قابل شمارش مونث
[جمع: Klausuren] [ملکی: Klausur]

1 امتحان امتحان کتبی

مترادف و متضاد Prüfungsarbeit Test
  • 1.Er benutzte eine Schablone, um die Klausuren auszuwerten.
    1. او برای ارزیابی‌کردن امتحان‌ها از یک الگو استفاده می‌کند.
  • 2.Sie müssen morgen eine Klausur schreiben.
    2. آن‌ها فردا باید یک امتحان کتبی بدهند.

2 قسمت ممنوعه صومعه

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان