[اسم]

das Klavier

/klaˈviːɐ̯/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Klaviere] [ملکی: Klavier(e)s]

1 پیانو

  • 1.Als Kind habe ich Klavierunterricht gehabt.
    1. من از بچگی آموزش پیانو داشتم. [پیانو یاد می‌گرفتم.]
  • 2.Meine Tochter möchte Klavier spielen lernen.
    2. دختر من می‌خواهد نواختن پیانو را یاد بگیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان