[اسم]

die Konsequenz

/kɔnzeˈkvɛnʦ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Konsequenzen] [ملکی: Konsequenz]

1 عواقب پیامد، نتیجه

مترادف و متضاد Ergebnis Folge Resultat Wirkung
  • 1.Er war bereit, die Konsequenzen zu tragen.
    1. او آماده بود که عواقب را بر عهده بگیرد.
  • 2.Wer raucht, muss sich der Konsequenzen bewusst sein.
    2. کسی که سیگار می‌کشد باید از عواقب (آن) آگاه باشد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان