[فعل]

kraulen

/ˈkʁaʊ̯lən/
فعل گذرا
[گذشته: kraulte] [گذشته: kraulte] [گذشته کامل: gekrault] [فعل کمکی: haben ]

1 شنای کرال رفتن

  • 1.Er hat eine halbe Stunde gekrault.
    1. او نیم‌ساعت شنای کرال رفت.
  • 2.Er trainiert das Kraulen.
    2. او شنای کرال (رفتن) را تمرین می‌کرد.

2 نوازش‌کردن

  • 1.Du könntest mir den Rücken kraulen.
    1. تو می‌توانستی پشت من را نوازش کنی.
  • 2.Sie kraulte den Hund noch eine Weile hinter den Ohren.
    2. او کمی دیگر نیز پشت گوشت سگ را نوازش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان