[اسم]

das Kraut

/kʁaʊ̯t/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Kräuter] [ملکی: Kraut(e)s]

1 کلم

2 گیاه دارویی سبزی

مترادف و متضاد Heilpflanze
  • 1.Bestimmte Kräuter sind sehr wirksam gegen Kopfschmerzen.
    1. سبزی‌های مشخصی در مقابل سردرد خیلی موثر هستند.
  • 2.Heute werden wir wieder Kräuter sammeln.
    2. ما می‌خواهیم امروز دوباره گیاهان دارویی جمع کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان