Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . دامپروری کارخانهای
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Massentierhaltung
/ˈmasn̩ˌtiːɐ̯haltʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Massentierhaltungen]
[ملکی: Massentierhaltung]
1
دامپروری کارخانهای
دامپروری بزرگمقیاس
1.Massentierhaltung ist nicht nur eine Frage des Tierschutzes.
1. دامپروری بزرگمقیاس تنها یک مسئله در حمایت از حیوانات نیست.
2.Mein Vater arbeitet in einer Massentierhaltung.
2. پدر من در یک دامپروری بزرگمقیاس کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
massenhaft
masse
massaker
massage
masochistisch
massentourismus
masseur
massieren
massiv
mast
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان