[فعل]

massieren

/maˈsiːʀən/
فعل گذرا
[گذشته: massierte] [گذشته: massierte] [گذشته کامل: massiert] [فعل کمکی: haben ]

1 ماساژ دادن

  • 1.Er begann, meine Schultern zu massieren.
    1. او شروع کرد که شانه‌های من را ماساژ بدهد.
  • 2.Ich massierte den Rücken meines Mannes.
    2. من کمر شوهرم را ماساژ می‌دهم.

2 متمرکز شدن

  • 1.Die Truppen wurden massiert und gewannen die Oberhand.
    1. نیروها متمرکز شدند و بر نیروی بالادست [برتر] پیروز شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان