[عبارت]

mehr Glück als Verstand haben

/meːɐ̯ ɡlʏk als fɛɐ̯ˈʃtant haːbn̩/

1 بیش از حد تصور شانس داشتن بسیار خوش‌شانس بودن

  • 1.Bei dem Unfall hatte Peter mehr Glück als Verstand.
    1. در تصادف، "پیتر" بیش از حد تصور شانس داشت. [آورد.]
  • 2.Keine Ahnung, ich war selbst überrascht. lch glaube, ich hatte mehr Glück als Verstand.
    2. نمی‌دانم، من خودم هم شگفت‌زده بودم. من فکر می‌کنم که بیش از حد تصور شانس داشتم. [شانس آوردم.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان