[عبارت]

mit einem blauen Auge davonkommen

/mɪt aɪ̯nəm ˈblaʊ̯ən ˈaʊ̯ɡə daˈfɔnˌkɔmən/

1 قسر در رفتن با آسیب کم از سر گذراندن

  • 1.Du bist aber noch mal mit einem blauen Auge davongekommen.
    1. ولی تو دوباره قسر در رفتی.
  • 2.Zum Glück war es nicht so schlimm. Diesmal ist er mit einem blauen Auge davongekommen.
    2. خوشبختانه آنقدر بد نبود. این‌بار را با آسیب کمی از سرگذراند.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "با یک چشم کبود از سر گذراندن" است و از آنجایی که چشم را می‌توان مهم‌ترین عضو بدن برشمرد، این عبارت کنایه از "آسیب اندک در یک موقعیت خطرناک" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان