[اسم]

die Neugier

/ˈnɔɪ̯ˌɡiːɐ̯/
غیرقابل شمارش مونث
[ملکی: Neugier]

1 کنجکاوی فضولی

مترادف و متضاد Wissensdrang Wissensdurst
  • 1.Ich habe aus neugier deutsch gelernt.
    1. من از روی کنجکاوی آلمانی را یاد گرفتم.
  • 2.Warum willst du über das wissen? Deine Neugier ist wirklich schlimm.
    2. چرا می‌خواهی در این مورد بدانی؟ فضولی تو واقعاً بد است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان