[فعل]

reagieren

/ʁeaˈɡiːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: reagierte] [گذشته: reagierte] [گذشته کامل: reagiert] [فعل کمکی: haben ]

1 واکنش نشان دادن پاسخ دادن

مترادف و متضاد antworten aufnehmen begegnen kontern
  • 1.Ich habe dem Vermieter geschrieben, aber er hat noch nicht reagiert.
    1. من برای صاحب خانه (نامه) نوشتم اما او هنوز پاسخ نداده‌است.
auf etwas (Akk.) reagieren
به چیزی واکنش نشان دادن
schnell/drastisch/... reagieren
به سرعت/به شدت/... پاسخ دادن
  • Ohne Zweifel wird sie drastisch reagieren.
    بدون شک او به شدت واکنش نشان خواهد داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان