Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . اجرایی کردن
2 . پی بردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
realisieren
/ˌʁeːaliˈziːʁən/
فعل گذرا
[گذشته: realisierte]
[گذشته: realisierte]
[گذشته کامل: realisiert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
اجرایی کردن
تحقق بخشیدن
1.Diese Pläne sind nicht zu realisieren.
1. این نقشه را نمیتوان اجرایی کرد.
2.Sie konnte das große Projekt nicht mehr realisieren.
2. او دیگر نتوانست پروژه بزرگ را اجرایی کند.
2
پی بردن
متوجه شدن، فهمیدن
1.Er sagte, der Gegner solle endlich realisieren, dass er keine Chance habe.
1. او گفت که رقیب بهتر است که در نهایت متوجه بشود که هیچ شانسی ندارد.
2.Ich habe nicht realisiert, dass die Zeit schon um ist.
2. من متوجه نشدم که زمان تمام شده.
تصاویر
کلمات نزدیک
real
reaktor
reaktionär
reaktion
reagieren
realismus
realist
realistisch
realität
realschulabschluss
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان