[اسم]

das Schaubild

/ʃˈaʊbɪlt/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Schaubilder] [ملکی: Schaubild(e)s]

1 نمودار

مترادف و متضاد Diagramm Illustration
  • 1.Das Lehrbuch enthält 20 farbige Schaubilder.
    1. این کتاب آموزشی شامل 20 نمودار رنگی است.
  • 2.Das Schaubild zeigt die Umsatzentwicklung der letzten fünf Jahre.
    2. این نمودار، توسعه فروش در 5 سال گذشته را نشان می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان