Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . غذای خوب خوردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
schlemmen
/ˈʃlɛmən/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: schlemmte]
[گذشته: schlemmte]
[گذشته کامل: geschlemmt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
غذای خوب خوردن
مترادف و متضاد
schwelgen
verspeisen
verzehren
1.Gestern Abend schlemmten wir in einem Dreisternerestaurant.
1. ما دیروز عصر یک غذای خوب در یک رستوران سهستاره خوردیم.
2.Hier können die Gäste in edler Atmosphäre schlemmen und genießen.
2. در اینجا مهمانان میتوانند در یک فضای عالی غذای خوب بخورند و لذت ببرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schleimig
schleim
schleifen
schleife
schleierhaft
schlemmer
schlendern
schlenker
schlenkern
schleppe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان