Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . جواهر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Schmuck
/ʃmʊk/
غیرقابل شمارش
مذکر
[ملکی: Schmuck(e)s]
1
جواهر
1.Dieser Schmuck ist von meiner Großmutter.
1. این جواهر از مادر بزرگم است. [از مادربزرگم به من رسیدهاست.]
2.Sie hat einen guten Geschmack bei der Wahl ihres Schmuckes.
2. او سلیقه خوبی در انتخاب جواهرهایش دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
schmoren
schmollmund
schmollen
schmiss
schmirgelpapier
schmuckladen
schmuckstück
schmuddelig
schmuggel
schmuggeln
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان