[اسم]

der Schmuck

/ʃmʊk/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Schmuck(e)s]

1 جواهر

  • 1.Dieser Schmuck ist von meiner Großmutter.
    1. این جواهر از مادر بزرگم است. [از مادربزرگم به من رسیده‌است.]
  • 2.Sie hat einen guten Geschmack bei der Wahl ihres Schmuckes.
    2. او سلیقه خوبی در انتخاب جواهرهایش دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان