Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . حلزون
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Schnecke
/ˈʃnɛkə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Schnecken]
[ملکی: Schnecke]
1
حلزون
1.Die Schnecke zog ihren Kopf in ihr Häuschen zurück.
1. حلزون سر خود را در لاکش میکشد.
2.Schnecken leben an Land und im Wasser.
2. حلزونها در خشکی و آب زندگی میکنند.
تصاویر
کلمات نزدیک
schnauzen
schnauze
schnaufen
schnauben
schnarchen
schneckenhaus
schnee
schneebedeckt
schneeschuhwanderer
schneeschuhwandern
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان