[فعل]

schuften

/ˈʃʊftn̩/
فعل ناگذر
[گذشته: geschuftet] [گذشته: geschuftet] [گذشته کامل: schuftete] [فعل کمکی: haben ]

1 سخت کار کردن به‌شدت کار کردن

مترادف و متضاد ackern malochen
  • 1.Die Arbeiter schufteten die ganze Nacht, um den Auftrag fertigzustellen.
    1. کارگران تمام شب را به‌شدت کار کردند تا وظیفه را به پایان برسانند.
  • 2.Wir mussten ziemlich schuften, um rechtzeitig fertig zu werden.
    2. ما باید نسبتاً سخت کار می‌کردیم تا (آن را) به‌موقع تمام کنیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان