[اسم]

die Sehnsucht

/ˈzeːnˌzʊχt/
قابل شمارش مونث
[جمع: Sehnsüchte] [ملکی: Sehnsucht]

1 اشتیاق عطش، آرزو

مترادف و متضاد Begehren Verlangen Wunsch
  • 1.Seine Sehnsucht nach Sonne wurde während des kalten Winters stärker.
    1. عطش او به خورشید در طی زمستان سرد قوی‌تر شد.
  • 2.Sie haben Sehnsucht nach Liebe und Geborgenheit.
    2. آن‌ها شوق به عشق و آسودگی‌خاطر دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان