Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . اعتماد به نفس
2 . خودآگاهی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
das Selbstbewusstsein
/ˈzɛlpstbəˌvʊstzaɪ̯n/
غیرقابل شمارش
خنثی
[ملکی: Selbstbewusstseins]
1
اعتماد به نفس
1.ein ausgeprägtes Selbstbewusstsein haben
1. اعتماد به نفس چشمگیری داشتن
2.Mein Selbstbewusstsein hat enorm gesteigert.
2. اعتماد به نفس من، غیر عادی افزایش یافت.
2
خودآگاهی
1.Moralisches Handeln setzt Selbstbewusstsein voraus.
1. رفتار اخلاقی به خودآگاهی نیاز دارد. [خودآگاهی پیشنیاز رفتار اخلاقی است.]
تصاویر
کلمات نزدیک
selbstbewusst
selbstbedienung
selbstbediengung
selbstachtung
selbstabholung
selbstmord
selbstständig
selbstständigkeit
selbstverliebt
selbstversorgung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان