1.lch hatte diese Woche sehr viel Arbeit, ich fühle mich wie gerädert.
1.
من در این هفته خیلی کار کردم، من (خیلی) احساس خستگی میکنم.
2.Sie konnte nicht richtig schlafen und fühlte sich jeden Morgen wie gerädert.
2.
او نمیتوانست درست بخوابد و هر روز صبح خسته و کوفته بود.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "مانند فرد بسته شده به چرخ احساس کردن" است و به علت آنکه در قدیم از چرخ به عنوان ابزار اعدام استفاده میشده است، کنایه از "احساس خستگی کردن" دارد.