[صفت]

spießig

/ˈʃpiːsɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: spießiger] [حالت عالی: spießigsten]

1 عضو طبقه متوسط جامعه خرده بورژوایانه، خرده بورژوا

مترادف و متضاد spießbürgerlich
  • 1.Der Teenager fand den Lebensstil seiner Eltern spießig.
    1. نوجوان شیوه زندگی والدینش خرده بورژوایانه می‌پنداشت.
  • 2.Meine Tante ist keine spießige alte Dame.
    2. عمه‌ام یک زن پیر عضو طبقه متوسط جامعه نیست.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان