[اسم]

der Spiegel

/ˈʃpiːɡl̩/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Spiegel] [ملکی: Spiegels]

1 آینه

  • 1.Ich möchte gerne sehen, wie mein Kleid sitzt. Hast du einen Spiegel?
    1. من می‌خواهم ببینم لباسم در تنم چطور است. آیا یک آینه داری؟
  • 2.So ein Pech, ich habe den Spiegel zerbrochen.
    2. چه بدشانسی‌ای، من آینه را شکستم.
jemandem einen Spiegel vorhalten
آینه جلوی روی کسی گرفتن [بدی‌ها و اشتباهات کسی را نشان دادن]
  • Filme, die der Welt der Erwachsenen einen Spiegel vorhalten.
    فیلم‌هایی که بدی‌های دنیای بزرگسالان را نشان می‌دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان