مترادف و متضاد
Amt
Anstellung
Arbeitsplatz
Position
1.In unserer Firma ist eine Stelle als Fahrer frei.
1.
در شرکت ما یک موقعیت شغلی بهعنوان راننده (برای استخدام) خالی است.
2.Sie hat seine Stelle verloren.
2.
او جایگاه شغلی خود را از دست دادهاست.
gute/neue/... Stelle finden
شغل خوب/جدید/... پیدا کردن
Paul hat eine gute Stelle gefunden.
"پاول" شغل خوبی پیدا کردهاست.
gute/interessant/neu/... Stelle haben
شغل خوب/جذاب/... داشتن
Ich habe eine neue Stelle.
من شغل جدیدی دارم.
کاربرد واژه Stelle بهمعنای موقعیت شغلی
برای اشاره به شغل، سمت و فعالیت از این واژه استفاده میشود. مثال:
"eine Stelle finden" (شغل پیدا کردن)
"sich um eine Stelle bewerben" (برای یک جایگاه شغلی درخواست دادن)
2
جا
مکان
مترادف و متضاد
Platz
Punkt
Stätte
1.An Ihrer Stelle würde ich den Vertrag nicht unterschreiben.
1.
اگر جای تو بودم، قرارداد را امضا نمیکردم.
2.Wir treffen uns hier an dieser Stelle.
2.
ما همدیگر را در این مکان ملاقات خواهیم کرد.
schöne/sichere/... Stelle
مکان زیبا/امن/...
1.
Es ist eine schöne Stelle zum Campen.
1.
اینجا مکان زیبایی برای اردو زدن است.
2.
Hast du eine kahle Stelle am Kopf
2.
تو جای بیمو در سر داری؟
کاربرد واژه Stelle بهمعنای مکان
-مکان یا جایی در یک فضا که در آن کسی یا چیزی قرار دارد، اتفاقی رخ میدهد. مثال:
"eine Stelle, wo Pilze wachsen" (جایی که در آن قارچها رشد میکنند)
3
قسمت
بخش
مترادف و متضاد
Abschnitt
Teilstück
1.Diese Stelle in seinem Brief ist mir nicht ganz klar.
1.
این قسمت از نامهاش برای من کاملاً واضح نیست.
2.Er hat eine Stelle aus dem Buch zitiert.
2.
او قسمتی از آن کتاب را نقل کردهاست.
کاربرد واژه Stelle بهمعنای قسمت
برای اشاره به یک متن، سخنرانی با قطعه موسیقی از این واژه استفاده میشود. مثال:
":die entscheidende Stelle des Beschlusses lautet" (قسمت تعیینکننده مصوبه عبارت است از:)